جامعه اسلامی
مدیر در جامعه اسلامی، متکی به مردم، جزء مردم، همراه با مردم و متصل به مردم است. این نباید جدا شود.
- ۰ نظر
- ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۱۸
مدیر در جامعه اسلامی، متکی به مردم، جزء مردم، همراه با مردم و متصل به مردم است. این نباید جدا شود.
تعیین امیرالمؤمنین به عنوان مدیر جامعه، اهمیت آن را مشخص میکند.
مدیرانی هستند که اگر میلیونها تومان پول به شما بدهند، حاضر نیستید حتی یک لحظه با آنها کار کنید. چون نَه مشخص است میخواهند چه کار کنند، نَه زمانبندی درستی دارند، نَه چارچوب کاری برای خود و دیگران ایجاد میکنند.
آنها از کارشان بازخورد نمیگیرند و دائماً روی فرایندها تمرکز میکنند. کارها را به این و آن پاس میدهند بدون این که ریشه مشکلات را اصلاح کنند.
وقتوبیوقت زنگ میزنند و میخواهند کاری را انجام دهید که دقیقه 90 است. هر کاری که هیچکس انجام نمیدهد را به شما میگویند. شما اصلاً به لحاظ روانی در محیط کار، آرامش و آسایش ندارید و حتی فرصت انجام کارهای خودتان را نیز پیدا نمیکنید.
افراد سازمان از مواجهه با این مدیر هراس دارند تا مبادا کاری را به آنان بسپارد.
این مدیران بعد از مدتی تلاش بیهوده و پیشرفت موقت و ظاهری، از پا در میآیند و سازمان را با شکست روبهرو میکنند.
چرا میخواهیم به مدیران پول زیاد بدهیم؟ آیا یک مدیر برای این که کارش را به درستی انجام دهد باید به او مزایا و پاداش بدهیم؟ این چه مدیری است که تا پول نگیرد کار نمیکند؟
یک مدیر خوب اگر به کارش علاقه داشته باشد، بدون پول هم کار میکند. یک مدیر در صورتی پاداش میگیرد که کارِ درست و مفیدی برای سازمان انجام دهد. این که ما بیاییم یک حقوق ثابت و بالا برای مدیر در نظر بگیریم، هیچگونه جنبه تازگی نخواهد داشت و برای مدیر، عادی خواهد شد و اصلاً برایش فرق نمیکند که خلاقیت به خرج بدهد یا این که کارِ روز مرّه و عادیاش را سپری کند. ما باید یک حقوق متعارف در نظر بگیریم و به جای این که مزایا را به عنوان یک چیز ثابت به حقوق مدیر اضافه کنیم، آن را تحت عنوان پاداش، برای انجام کارهای ویژه و مفیدِ مدیر در نظر بگیریم. هرکس بر مبنای تلاش خود پاداش میگیرد، این که فکر کنیم مزایا بدهیم تا کار خوب پیش رود، برای شروع کار نیست. یک مدیر، خود در ابتدا خوب کار میکند و حقوق و مزایا برایش اهمیت ندارد. در ادامه، رئیس سازمان برای تشویق او، پاداشهایی را در نظر میگیرد. اینطور نیست که اگر فرد تشویق نشود، کار را رها کند. مدیر خوب دلسوز است و تعهد کاری دارد؛ یا کاری را به عهده نمیگیرد و یا اگر مسئولیت کاری را قبول کرد، آن را به سرانجام میرساند. او هیچوقت کارش را نیمهکاره رها نمیکند و اگر کاری به او سپرده میشود، آن را به نحو احسن انجام میدهد. البته مدیر خوب، شرایط سازمان را میسنجد. اگر ببیند سازمان دیگری قدر او را بیشتر میدانند، به احتمال قوی سازمان خود را ترک میکند. مدیری که خوب کار نمیکند و منتظر میماند تا بعد از گرفتن پاداش، کارش را به درستی انجام دهد، هیچوقت خوب و درست، کار نخواهد کرد.
رؤیا هرقدر هم که بزرگ باشد، ایرادی ندارد. باید راه رسیدن به آن را هموار کرد. نباید بدون درک واقعیت به سمت آن پیش برویم.
تصمیمات مناسب و درست شرکت عالی، خیلی بیشتر از تصمیمات نادرست آنهاست.
تمام بخشهای شرکت، خصوصاً جایی که با مردم سر و کار دارد، باید با حقایق جدید هماهنگ باشد.
در اداره کردن شرکت، یا باید اول بشویم یا دوم و یا حذف شویم.
شرکتهای عالی وقتی با تحقیق به نتیجهای میرسند که باید کاری انجام دهند، هرقدر هم که آن کار دردسر داشته باشد، آن را انجام میدهند.
(وقتی ذائقه مردم آمریکا تغییر کرد و فروشگاههای نو و پاساژ میخواستند، مدیر شرکت عالی کروگر این تغییرِ پُرزحمت را در فروشگاههای خود بوجود آورد و موفق شد)
استخدام در یک شرکت عالی:
1- اول فرد شایسته. 2- سپس تنظیم اهداف.
استخدام در یک شرکت معمولی:
1- ابتدا یک نابغه استخدام میکنند که هزار مباشر دارد (شایستگی مهم نیست). 2- سپس هدف را نابغه تعریف میکند و در صورتی که نابغه برود، کار از هم میپاشد.
کارکنان شرکتهای عالی میگویند: به کار خود علاقهمند هستند، بیشتر به این دلیل که همکاران خود را دوست دارند.
مدیر شرکت عالی، تعادل را در زندگی حفظ میکند.
یعنی با خانواده بودن، با دوستان بودن، در کار اصلی خود بودن و لذت بردن از آنها.
در شرکتهای عالی، روابط بین افراد، روابط عاشقانه است.
برای عالی شدن، به اعضایی نیاز دارید که به منظور به اجرا درآوردن یک تصمیم، به خوبی با هم متحد شوند و کار را به بهترین نحو انجام دهند.
اگر اعضای یک گروه مدیریتی، رهبری سطح پنجم را نداشته باشند ولی پتانسیل آن را داشته باشند (مثلاً جاه طلبی فردی را کنار گذاشته و خواهان رشد شرکت باشند)، شرک به تعالی خواهد رسید.