خستهکننده
وقتی کاربر، چندین بار به محصول رجوع کرد و فرایند تکرار و عادت صورت گرفت، نباید برای او خستهکننده باشد. (توجه به اصل غافلگیری و مفید بودن محصول)
- ۰ نظر
- ۲۱ آبان ۹۶ ، ۱۹:۱۵
وقتی کاربر، چندین بار به محصول رجوع کرد و فرایند تکرار و عادت صورت گرفت، نباید برای او خستهکننده باشد. (توجه به اصل غافلگیری و مفید بودن محصول)
عمل پیگیری در خدمات توئیتر، نوعی سرمایهگذاری است که احتمال مراجعه دوباره کاربر را در آینده افزایش میدهد.
بین مشکل کاربر و راهحل طراح، باید ارتباطی عمیق برقرار باشد.
پاداشهای متغیر موجود در مثال پست الکترونیک:
1- سیستم اجتماعی: نامشخص بودن شخصی که پیام را ارسال کرده است و یا حرف نشنیده طرفِ آشنا. (نوعی وظیفه اجتماعی برای پاسخ به پستهای الکترونیکی و یا اشتیاق برای مقبولیت در بین دیگران است).
2- سیستم مبتنیبر شکار: حس کنجکاوی در کاربران برای دیدن محتوای ایمیلها. (مراجعه به پستهای الکترونیکی، کاربران را از فرصتها و تهدیدهای مرتبط با زندگی آنها مطلع میکند).
3- سیستم رضایت درونی: پست الکترونیک وظیفهای پنهان در خود دارد و آن مرتب کردن، دستهبندی و اقدام به حذف پیامهای خوانده نشده است که برای کاربر، چالش به حساب میآید.
برای این که خدمت و یا محصول، پذیرفته شود، باید در کنترل کاربر باشد و به استفاده از آن تمایل داشته باشد و به استفاده از آن مجبور نباشد.
اگر کاربر را ناگزیر به انجام فعالیتی کنید، نسبت به آن فعالیت مقاومت میکند. برای مثال، سایت "مایفیتنس" کاربران خود را به تکمیل روزانه جدول مواد غذایی مجبور کرده بود و اگر این کار را انجام نمیدادند، در آنها احساس گناه ایجاد میشد. همین ویژگی باعث شد استفاده از این سایت در بلندمدت برای آنها کسل کننده شود و به آن مراجعه نکنند.
شرکتهایی موفق به تغییر رفتار کاربران میشوند که محصولات و خدمات خود را به نحوی عرضه کنند که نیاز و خواست آنها را پاسخگو باشد و کاربران به راحتی آنها را جایگزین محصولات و خدمات قدیمی خود کنند.
حقیقت این است که برای موفق شدن در محصولات و خدمات فناوریمحور، باید از پذیرش اجتماعی استفاده کرد و بین هزاران کاربر تعامل برقرار کرد.
افزایش انگیزه و یا اهدای پیشرفت (مثلاً نشان دادن نمودار گرافیکی انجام فعالیت)، موجب میشود تا مردم باور کنند در حال نزدیک شدن به هدف خود هستند. در بعضی از سایتها هر کاربر با مشاهده صورت ظاهری از پیشرفت خود، مراحل ثبت نام را آغاز میکند.
یک شرکت میتواند احتمال عادتساز بودن محصولاتش را با ترسیم دو عامل تشخیص دهد:
1- تکرار (این رفتار، چندوقت یک بار رخ میدهد)
2- مطلوبیت ذهنی (این رفتار نسبت به سایر راهحلها، چقدر در ذهنِ کاربر، مفید و باارزش است)
شکل دادن به عادتها، برای بقاء بسیاری از کالاها ضروری است. در دنیایی که حجم عظیمی از عوامل مختلف، ذهنها را به خود مشغول میکند، شرکتها باید راهکارهای مناسبی داشته باشند تا بتوانند در ذهن کاربرانشان جایگاهی بیابند.